وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

سلام

سلام

 

امروز رفتم پیاده روی. خبر خاصی نبود بعد هم افتادم به جون کامپیوتر سرعتش وحشتناک کم شده و می خواستم ببینم می شه ترفندی بهش زد.

بعد هم که با مامان رفتم خونه خانم رضایی تا نگاهی به کامی اون هم بندازم . خدا رو شکر مشکل خاصی نداشت.

 از نظر کارها هم کمی استرس دارم. انجا که بودم از دانشکده زنگ زدن ولی جواب ندادم. صدیقه دیشب تماس گرفت که نبودم و بعد هم جواب ندادم. امیر هم همین طور ولی اون نه جوابش و دادم .

خوب دیگه کار خاصی نداشتم

 

شب اولین روز خرداد

 

سلام

امروز هم گذشت و با حس و حال خودش از صبح که پا شدم هنوز استراحت نکردم ولی خسته نیستم و خیل خوب بود.

صبح کلی مطلب دانلود کردم و کلی اطلاعاتم رفت بالا. بعد هم با اون حرف زدم و هر دومون رضایت بخش بود مکالممون و بعد هم که ۱۵ کیلومتر رکاب زدم و رکود روز قبل را کلی بالا بردم و بعد هم رفتیم جشن عزیز دلم و فیلم برداری خوبی کردم و رضایت بخش بود . راستی سحر هم از کانادا ان بود با هم گپی زدیم.

دیگه همین ولی خوب بود.

خوب دیگه می خوام بخوابم.

شب همه به خیر.

امیر هر از گاهی خودی نشون می ده ولی من هیچ حوصله ندارم.

پس با امید و شب خوش