وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وانگاه که...

 

اه هرچی نوشتم رفت که رفت

 

سلام

امروز شنبه است یعنی شروع یک هفته دیگه.

هفته پیش هفته سنگینی بود ۴ تا مقاله خیلی سخت گذشت ولی بعد استراحت ۵ شنبه و جمعش ان هم در ارامش چسبید.  خدا را شکر این هفته امنیت جانی تا حدی حفظ شد . ( شاید به خاطر حجم بالای کار وقتش نبود )

از امروز کارهای دیگه را باید شروع کنم.

امروز با هم رفیت جایزه و لوحم را گرفتم از اون بی اساسی کمی در امدم . طوری که به ۲ تا از همکارام و رییسم هم گفتمم.

و وقتی پرسیدن چقدر مقاله داشتی  گفتم ۱۰ ژورنال و ۱۲ کنفرانس  خودم هم دید م اره انگار خوبه زیاد هم بد نیست!؟

جایزه ام نظر کردم بدم به مامان و بابا .

یک کم هم پشیمون شدم که چرا فرم کشوری را پر نکردم . و الا بعید نبود الان کشوری هم انتخاب می شدم.

خوب اینها همش تجربه است.

حالا پایان نامه برگزیده هم می تونه یک فرصت مناسب باشه.

راستی هفته پیش تو این گیر و ویر رفتم و کانال ریکی هم شدم. حالا می تونم به خودم به گیاهان به اشیاء انرژی بدم و به هر کی دوست داره ولی از نزدیک .

باید پول اعظم استاد بزرگ را هم بدم.

راستی یاد گرفتم فلسفه زندگیم بر نیستی باشه اون وقت از همه چی لذت ببرم.

از سمیه عزیز هم سپاس گزارم و خوشحالم که هست.