وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

نیازمند مدیریت

سلام

فکر نکن تو این مدت به فکر وبلاگم نبودم که اتفاقا برعکس بارها و بارها دلم لک زده برای نوشتن و حرف زدن و درد دل کردن ولی زمانش و پیدا نمی کردم.

الان هم خیلی خسته ام ولی دیگه طاقت نداشتم انگار پر شدم ار حرف ، حرفهایی که گوشی برای شنیدنش نیست یا من زبونی و مجالی برای گفتنش ندارم. 

امروز شنبه بود یکی از محدود شنبه های باقی مانده از امسال. 

تو راه خونه داشتم ارزیابی می کردم امسال رو

از همه جنبه ها:

از لحاظ کاری: از 100به خودم 40 می دم امسال اصلا به اهدافم نرسیدم. جلسه داخلی الان 7 ماهه نداشتم. با نیروهام از نزدیک صحبت نمی کنم. همکارای موقتم رفتن. توسعه پیدا نکردیم. سایتمون بی سرو سامون مونده احساس رضایت عملکردی از بخشهای دیگه نمی کنم. نسبت به پارسال عملکردم و دانشم رشد چندانی نداشته اگر تنزل نکرده باشه.

از لحاظ فردی: مدتهاست کلاس ورزش نمی رم. به دندونم نرسیدم و وقتهای دکتر رو میس می کنم. 3 سال می خوام برم ازمایش بدم نرفتم. همورییدم داره رشد می کنه. دستم گردنم درد می کنه. ولی انگار نه انگار

از لحاظ اجتماعی: تقریبا همه دوستامو از دست دادم. مدتهاست دوستامو ندیدم و فراموش شدم دیگه محبوبیت و احوال پرسی وجود نداره. حتی تو خانواده هم همین طور شده کسی بهم سر نمی زنه یا زنگ نمی زنه. 

از لحاظ احساسی: خوب این قشمت تراژدی ماجراست چون سرمایه گذاریم برای باد بوده و اب در هاون. عملا هیچ

از نظر تحصیلی: اهمیتی به کلاسام نمی دم و بسیار نامنظم شرکت کردم 

از نظر تفریح و سرگرمی: شاید سفر دوبی و کیشم قسمت شیرین امسال بود و غیر این دو تا کتاب رمان که خوندم و 4 تا فیلم سینمایی و سریال شهرزاد 

جالبه پی انگار تنها قسمت مثبت. زندگی ام تفریحش بوده که کلا سرانه اش خیلی پایینه.

نتیجه : نیازمند مدیریت افکار و رفتار و زمانم هستم اینطوری عملکردم غیر قابل قبوله