وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

جمعه 1 فروردین 99

سلام

خوب این بار، بار سومه دارم این پیام می گذارم. مشکل تو پیامی بود که از واتس اپ می خواستم اینجا کپی کنم. این مشکل که مربوط به یک ایموجی بود در پست قبلی حلش کردم و حالا در ادامه ارزوهایی که برای سال 99 کرده بودم  و امید دارم به حول و قوه الهی براورده بشه اینجا ادامه می دم.

1- ارزو دارم امسال که یک سال خاص هست  که اخرین سال قرنه، هر روزش یک یادگیری هر چند کوچیک هم شده داشته باشم پس اگر عمری بود امسال 365 یادگیری خواهم داشت.

2-حتما مطالب مربوط به شخصیت سالم رو می خونم  و سعی می کنم انسان سالمی باشم و پرسونالیتی دیس اورد رو حتما از وجودم از بین ببرم.

3- همون طور که تو اون پیام گفتم با شروع 99 فرمت کردم خودمو یا شاید ریست دیگه رهام رهای رها بهش فکر نمی کنم و برام مهم نیست و به پیامها و حرفها و پروفایلش سر نمی زنم  جالبه هیچ حسی نه بد و نه عاشقی بهش ندارم. بی تفاوت شدم یکی مثل بقیه. اسمش هم رو گوشی ام گذاشته بود اول که فامیلش بود بعد سکوت بعد بانو زینب جان بعد نهههههههه، حرامممممممم! و  بعد زینب نبی  چون برام نقش پیامبر رو داشت و یه بار هم اینو گذاشته بودم که خیلی زود عوضش کردم. دوباره برگردونم به همون وضعیت اولیه و رسمی قبل. فامیلش. دیروز نه به پیامهاش نگاه کردم نه تو ذهنم باهاش حرف زدم نه مرورش کردم. راستی بعد از یک هفته نه 8 روز بالاخره دیروز صبح ساعت 6 و ربع بهم جواب داده بود که دلش روشنه، نگاهش گرمه و حالش احسن الاحوال و به لطف روضه من چه سالی شود امسال بعد شهادت حضرت امام موسی الجعفر رو به امام زمان (ع) و شیعیان و محبانش تسلیت گفته بود.  نمی دونم ولی پیامش رو که دیدم خیلی خوشحال شدم حالش خوبه و بهش جواب دادم و سال نو رو بهش تبریک گفتم  بعد که فرصت شد دیدم نه سلام کرده و نه عید رو تبریک گرفته و تازه با توجه به زمانی که پیامها رو سین کرده تا این پیامش فقط 1 دقیقه گذشته یعنی 23-24 پیام نسبتا طولانی منو چطوری می تونسته بخونه تو 1 دقیقه! نمی دونم از پیامش خیلی خوشحال شدم ولی خوب وقتی خدا رو شکر مشکلی نبوده پس اینکه با وجود دریافت پیامم جوابم رو نمی داده پس یعنی مشکلش شخص من بوده. نمی دونم در هر صورت گفتم برام مهم دیگه نیست که چی شد و به چی فکر می کرده و چه احساسی داره. حتی به خودم گفته بودم اگر تنها دلیلش من بودم هرگز نمی بخشمش ولی هیچوقت دلم نمی اومد ولی الان همون هم برام مهم نیست.در نتیجه فکر می کنم چقدر خوب که رها شدم چه حس خوبیه.

4- امسال بیشتر عشق خواهم ورزید به همه و اصلا خودم رو درگیر یک نفر نخواهم کرد با دستانم دوباره ارتباط بر قرار خواهم کرد بیشتر باهاشون قرار می گذارم بیشتر دوست خواهم داشت و قدر دقایق با هم بودن رو بیشتر خواهم دونست بیشتر باهشون می خندم بستنی می خورم در مورد کتاب صحبت می کنم و ...

5- بیشتر کنسرت می رم تاتر می رم فیلم نگاه می کنم کوه و طبیعت می رم

6- امسال دوست دارم حتما به صورت رسمی با یک خیریه کار کنم و دیگه وقتشه وارد حیطه عملی خیریه ای بشم

7- امسال دلم می خواهد چند تا مهارت هم یاد بگیرم حداقل دو تا و منبع درامدم رو بیشتر کنم تا بتونم کارهای خیر بیشتری انحام بدم

8- امسال قدر دورهمی های خانوادگی و قدر بودن در کنار پدر و مادرم و خواهر و برادر و بچه ها رو خیلی بیشتر بدونم و هر فرصتی بود پیششون باشم و بخندیم و شاد باشیم. ارزو دارم سال تحویل سال 00 که وارد یک قرن دیگه باشیم هممون کنار هم بخندیم و پای سفره هفت سین جمع بشیم و در سلامت و شادکامی قرن 14 رو باهاش خداحافظی کنیم و بریم به سمت روزهای روشن. امسال فکر می کردیم سال تحویل هفت و نیم باشه و به طرز عجیبی با اینکه همه چی رو اماده کرده بودم ولی هیچکدوممون لحظه تحویل سال سر سفره نبودیمو ناباورانه دیدم سال تحویل شده و اقا موشه مثل باد  رد شده و گذشته ولی بعدش خودمون برای خودمون سال تحوسل گرفتیم به همون ساعت 7 و نیم و امیدوارم سال بعد دوباره کنار هم باشیم.

9-امسال بیشتر کتاب می خونم پادکست گوش می دم و سعی می کنم بخشهای مفیدش رو انتقال بدم.

10- امسال بیشتر موسیقی گوش می دم اشعار حافظ مولانا سعدی و عراقی رو بیشتر بخونم و بیشتر برقصم و شادتر باشم

11- امسال به سلامتی ام بیشتر اهمیت می دم و از دوچرخه ام بیشتر استفاده کنم و اضافه وزن نداشته باشم ببینم می تونم به وزن 62 برسم. الان از امروز 2 فروردین سعی کردم کتوژنیک رو دوباره شروع کنم البته یه کم نون خوردم که خوب سعی می کنم در روزهای دیگه کمترش کنم. الان وزنم 71 و نیم بود و تقریبا 10 کیلو می خوام بیام پایین . تو همین دو هفته ای که اومدم خونه 4 کیلو چاق تر شدم.

12- امسال حداقل 2 اهنگ که دوست دارم و تمرین خواهم کرد که با پیانوام بزنم شاید یکیش اهنگ تولدت مبارک باشه یکی اش هم باید فکر کنم بیشتر

14- امسال حتما دوره یا کتابهای مربوط به سیره ایمه و معصومین رو شرکت یا مطالعه می کنم و از شون الگو می گیرم تا خوب باشمو

15- سر کارم سعی می کنم ادم مفید تری باشم و کارهای ارزشمند تری انجام بدم و یه نقش مثبت به جا بگذارم. اگر پستی بهم پیشنهاد شد حتی الامکان نمی پذیرم مگر اینکه بتونم نقش مثبتنی ایفا کنم و با حقوقش کارهای خیر بیشتری رو بتونم انجام بدم.

16- قدر روزها و زمان رو بیشتر درک کنم و الکی بابت مسایل بی اهمیت از دستش ندم. این زمان دیگه تکرار نخواهد شد و هیچ معلوم نیست چند عید مبعث چند شب قدر چند رمضون شعبان یا رجب دیگه رو ببینم . دوست دارم حج می رفتم نمی دونم قسمتم می شه یا نه ولی ارزو دارم هم کربلا برم هم مکه و مدینه هم نجف

17- دوست دارم امسال زیارتهای بیشتری برم و بیشتر به مامان بزرگم سر بزنم. قم برم یا ...

18- دوست دارم امسال 4-6 مقاله بدم و اگر بشه یک یا دو کتاب تو نوشتنش مشارکت کنم.

19- دوست دارم امسال دوباره برم تمرین رانندگی و اگر بشه ماشین بخرم و رفاهم رو بیشتر کنم هر چند اصلا دوست ندارم درگیر مسایل مالی بشم.

20- اگر خدا بخواد امسال همسرم رو پیدا کنم همسری که دوست دارم از خانواده سادات باشه و فرهنگی و مادرش برای ازدواج پسرش خانمی مثل منو از خدا براش خواسته و بسیار منو دوست داشته باشند و در هفت سین سال بعد اون هم به جمعمون اضافه شده باشه. امسال واقع بینانه تر و اگاهانه تر معیارهایی که واقعا مهم هستند رو در نظر بگیرم و الکی کسی رو رد یا وقتم رو با کسی تلف نکنم.

21-امسال رو سال صبر خانواده امید کار خیر فعالیت موندگار سلامتی عشق همگانی منطق و رهایی از وابستگی و دل بستگی رشد فردی و شخصیتی و مهارت اموزی در نظر می گیرم .

22- دوست دارم امسال عدالت و انسانیت احسان و نیکوکاری رو پیشه خودم کنم و مقدمه ای باشه تا با عباداتم بصیرت و کرامتهایی پیدا کنم.

23- کرونا خیلی تلنگرهایی برای یادگیری داشت. برای بیشتر شکر کردن و قدر دونستن و بیشتر اندیشیدن

خرم اباد

ساعت 12 رسیدم تهران با پرواز فوکر 100 ایران ایر خرم اباد

2 روز اونجا بودیم خیلی خوب بود ابشار بیشه پیر عبداله و یک سری طبیعت گردی دیگه 

دیشب فوتبال ایران و مراکش رو با گل به خودی بردیم و تو میدون دریاچه کیو رفتیم جشن مردم رو تماشا کردیم. خوب بود

اون هم اونور دنیا تو یه بار دوهم جمع شده بودند و عکساشو برام فرستاد.

فردا دوباره کار

دیروز و امروز زنگ زدم نصیری جواب نداد یعنی خیلی دلخوره

هر چی با خودم فکر می کنم می بینم حقیقت بود هر چی گفتم شاید خیلی تند گفتم ولی حالت که گفتم حس خوبی دارم از زدنش. شاید بهتر بود اسدی نبود شاید حرفهای زیادی هم زده باشم ولی یادم نیست.

قطعا مهم نیست برام نصیر چی در موردم فکر کنه ولی اونی که اون روز کولاک کرد و گرد و خاک من بود خود خودم نمی تونستم فیلم بازی کنم. ولی ایا من کم ظرفیت هستم؟ 

نمی دونم؟ نمی دونم رو هوا بردن خرید تبلت واقعا کار درستی بود؟ ولی دلم راضی نمی شد از پول همکارا برای یک مشت مفت خور تبلت خریده بشه.

اسدی کیه و چقدر تاثیر گذاره؟ چقدر خبر می بره؟ 

نمی دونم 

فردا قعلا باید با برنامه شروع کنم. باید هم برای خودم هم برای کارم مفید باشم.

من تقریبا زندگیم در دو چیز خلاصه شده. کار و کار و کار و بعد ماهی یکبار خانواده

تفریح فقط با خانواده یا همون دیدن خانواده

فیلم و سریال تنها در خانه

مطالعه پیامهای تلگرام

کار کردن روی آمار درپیت مرکز

ارمزو یکساعت خوابید فقط خواب اونو رو دیدم انگار بیدار شدم یادم رفت دوباره خوابیدم بخشخاییش یادم اومد اصل قضیه اینه که من دیگه تو زندگیش جایی ندارم و تو برنامه هاش نیستم. 

نتیجه

من باید زندگیمو بسازم

چطور مهارتها مو بالا ببرم چه مهارتهایی لازم دارم.

باید چی یاد بگیرم؟

سلامتم

2تا هدف همیشه ناتمام داشتم 1. وزنم 2. زبانم

رانندگی و ... رو بی خیال

باید وزنم رو بکنم چالشم ایا پایه ای صبح ها هر روز اول بری پیاده روی و ورزش صبحگاهی بعد بری مرکز؟