وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

عاشقانه های من و مول

اول فروردین 98


رفته بود اعتکاف ولی به من چیزی نگفت خودم حدس زدم و درست بود چون دروغ نمی گه.

برام این شعر رو فرستاد و من کلی حال کردم. گویا یه روزی که در مورد غم حرف می زدیم می خواسته اینو برام بفرسته. اها هفته پیش که داشتم می رفتم تهران بحث بارون شد و گفتم عاشق بارونم و اونم گفت منم و بعد گفت غم قشنگی توش هست و من گفتم نه برام نشاط و تازه شدنه و اون موقع انگار می خواست برام بفرسته که گوشیش مشکل پیدا کرده بوده و حالا در حالی که معتکف بود برام فرستاد و گفت : "ببین دیگه خیییییییییییییلی دارم تحویلت میگیرم ها، برای هر کسی شعر نمیفرستم یعنی خیلی عزیزی که برات شعر فرستادم

نظرات 1 + ارسال نظر
رویا شنبه 3 فروردین‌ماه سال 1398 ساعت 12:16 ق.ظ

سلام
تو اعتکاف گوشی همراه می برن؟.. من فکر می کردم معتکف ها سه روز رسماً به دور از همه چی می گذرونن..
در هر صورت قشنگ بود ♥

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد