وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

یکشنبه

 

سلام

خبری نسیت

شهر در امن و امان است.

دیشب دایی زنگ زنگ از نوع حمیدش .

خوب بود.

دیروز سر کار نرفتم ولی به هر حال کار خاصی هم نکردم.

اون هم اخه خونه بود و با هم حرف زدیم.

ولی شب کارایی کردیم.

خوب امروز روز دیگه ای هست و بدک نیست.

راستی دیشب خواب دیدم سوار بر یک دوچرخه که خیلی از سایز من بزرگتر بود با سرعت زیاد در خلاف جهت یک بزرگراه در حرکت بودم و ترمز هم نداشت.

بعد با یک تصادف مواجه شدم که قبلا اتفاق افتاده بود و راه را بسته بود من تصادف نکرم واستادم. ولی خون را دیدم بعد یک دست دیدم که می گفتم دست امام زمان و امدکه اون تصادفی را شفابده.

حس عجیبی بود.

بیدار شدم.

 

افتاده

سلام

اول هفته استف همون شنبه ای که همیشه برام شروعش مهمه. ولی خوب زیاد خوب نبود. البته از حق نگذرم باز هم شکر کهه زنده ام و تقریبا ۹۹٪ سالم. اون ۰۱٪ هم خوب خواهد شد.

بماند که روحم افتاده . او که همیشه افقی است ...