وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

چقدر خوب که هیچکس به من سر نمی زنه

 

سلام

سلامی متفوت با همیشه

من امروز تنهام ولی ناراحت نیستم افسرده هم نیستم غمی هم ندارم. تا ۵ ساعت پیش فکر می کردم این ساعت برام چقدر تلخ و کشنده و وحشتناک خواهد بود در حالی که حالا که گذشته اصلا همچین حسی ندارم.

اون رفت خونشون و من با اینکه با تمام وجودم دوستش دارم حس می کنم دوست دارم شاد باشه و دلیلی برای ناراحتی من نیست.

دیروز در پی لینک هایی که می گشتم به وحید رسیدم به اندیشگاهش و حس می کنم یک اتفاقاتی در من داره می افته نمی دونم چیه هیچی ازش نمی دونم ولی خیلی خوبه.

الان تنهام و بعد از اینکه این رو تموم کردم بی صبرانه منتظرک که فیلم تلسم شده الفرد هیچکاک و ببینم . اون برای سوپرایز من کلی فیلم گرفته بود که من حالا واقعا خوشحالم.

فهمیدم به دیدن فیلم خیلی علاقه دارم چون پشتش با تفکر اشنا می شم همون که کشف کردم خیلی بهش علاقه مندم مثل خوندن کتاب.

چند روز پیش هم راستی کتاب باز هم شهری که دوست می داشتم را تمام کردم. دوست داشتم یک دوست مثل  نه با تفکر نادر ابراهیمی داشته باشم. شاید حالا وحید اینطوری باشه.

نمی دونم ولی از وقتی امده وقتی افکارشو می خونم و وقتی علاقه مندی هاشو دیدم حس کردم چقدر اونی که من می خوام.

هر چند که نمی دونم و هنوز ۱ روز از اشنایی مون که نه از جرقه شناخت گذشته.

شاید اون هم بشه مثل اون که حالا اسمش هم یادم نمی یاد بابایی بود فامیلش فکر کنم. ولی خیلی بی ادب بود اره.

وحید اردیبهشتی و متولد ۵۸  نمی دونم چیزی ازش و لی از سایتی که داشت خوشم امد.

دوست دارم روک و بی رودرواسی باشم همیشه و این حس را دیروز با یافتن وحید دیدم در من جون گرفت چون زنده بود و لی داشت می مرد.

گم شدم و حالا حس می کنم وحید شاید کلید پیدا کردنم باشه نمی دونم.

با اینکه نمی خوام ولی می خوام یه دوست پسر که نه یه همراه واقعی پسر داشته باشم یک که کلش کار کنه و حرفی برای گفتن داشته داشته باشه البته برای من چون از ادمهای حراف و الکی حرف بزن اصلا خوشم نمی یاد.

این ۲۶ -۷ سالگی هم دورانی ها که بخوای دنبال یه جنس مخالف بگردی من چقدر در این زمینه بی استعدادم خدا............

:(

 

نظرات 2 + ارسال نظر
داکسی سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:26 ب.ظ http://doxy.blogsky.com

صلام.!

بنطرم نباید دنبال عشق برگدید...!چون به وقتش میاد...کاری هم به سن و سال نداره!

بابای

پرنده ی آواره سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:47 ب.ظ http://saranjamhaye_bi

اگه از شیراز هستی به من خبر بده . منو اد کن و برام آف بذار . می خوایم یه قرار کاملا دخترونه بین وبلاگ نویس های دختر بلاگ اسکای ترتیب بدیم . تا الان که 4 نفریم . نخند بیشتر می شیم . منتظرم
...

سلام
الان از سال ۸۲ می شه که از شیراز رفتم و خبری ازش ندارم. متاسفم که نمی تونم توجمعتون باشم.
ولی از دعوتت ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد