وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

صبح شنبه

 

سلام

دیروز تا خواستم بنویسم اینترنتم تمام شد و حالم و گرفت ولی یه خبر خوش بالاخره پروژه ام تمام شد و فرستادمش.

دیروز دلم خیلی هواشو کرده بود ولی خوب هنز ۲ روز از اشناییمون نگذشته بود و من نباید اینقدر زود تحت احساسات قرار می گرفتم . برای همین سعی کردم مقاومت کنم. هیچ دلیلی نداره که بخوام بگم.

قول دادم که دیگه به کسی خیلی محبت نکنم و قول هم دادم با احساسات ادمها بازی نکنم البته هیچ وقت نمی کردم ولی انگار خودش می شد !

بالاخره ولی این انگار یه جور اولین تجربه ان ولی خوب نمی دونم شاید اگر ۱۰۰ هم بود من باز هم همین بودم؟!

به نظرم ادم همیشه نو رفتار می کنه حتی اگر ۱۰۰۰ امی باشه چون هیچ ادمی شبیه هیچ کس دیگه نیست پس رفتارش همیشه نو می شه حتی اگر همون تکراری را داشته باشه!

خوب دیگه یه کم خیالم راحت شد.

هر چند ناراحتم چون امید را خواب موندم و ناامیدش کردم و اون هم یه جورهایی امید کاذب به من داد!

ولی باز هم من امید دارم

 

نظرات 2 + ارسال نظر
مها شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 05:54 ق.ظ http://moha.blogsky.com

سلام
وبلاگ خ.بی داری
موفق باشی

رضا ... ترلان شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:47 ب.ظ http://www.rezatarlan.blogsky.com

سلام دریای عزیز

عالیه ... چون هنوز امید داری ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد