وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

صبح جمعه ساعت ۶

 

سلام صبح همگی بخیر

می خواستم دیشب را تا صبح بیدار بمونم کاراکمو انجام بدم که خوابم برد.

مهم نیست اصلا خودم را سرزنش نمی کنم حتما خوابم مب امد دیگه در عوض الان سر صبحی بیدارم.

دوباره یه عالمه حرف واسه گفتن دارم.

هم خوشحالم که با یه بیگانه حرف زدم هم درومنم جنجاله : تو چطور اعتماد کردی ؟ چطور ؟

نمیتونم دلیل قانع کننده ای براش بیارم. ولی خوب دیگه اعتماد کردم. شاید چون اون هم اعتماد کرد ولی واقعا اون راست می گه ؟ از گجا می شه فهمید؟

نه معلوم نیست.

در هر صورت امید من یه امیر که یه کم کم داره

این درست تر ه نه

امروز تا پروژه ام را تمام نکردم پا نمی شم . پس ا علی مدد  ( امیدی ....

 

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 07:13 ق.ظ http://www.wall.blogsky.com

منم تبریک می گم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد