وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

باز هم امید

 

 

سلام

انگار وقتی حرف و زدم کمی اروم گرفته بودم که یدفعه به ذهنم رسید دوباره سری به اونجا بزنم . فکر نمی کردم کسی گذری به نوشته ه ای من هم داشته باشه و تازه حوصله اش بیاد حرفی هم برام بزنه ولی این طور بود و کلی خوشحال شدم .

الان یه کم از اون موقع حالم بهتره.

یک کم هم کارم که بعد از ده روز راکد مونده بود پیشرفت داشت و خوشحالم از این بابت.

 

فعلا عشقم زنگ زد برم نهار

دوباره می ام

 

فعلا

نظرات 2 + ارسال نظر
شهرام پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 01:43 ب.ظ http://werwer.blogsky.com/

سلام.. من یه مشتری ام !!!!
هنوز ناهارتو نخوردی !!!

امید پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 02:25 ب.ظ http://whitrose.blogsky.com/

سلام.خوبی؟
من نمی دونم چه جوری راجع به ازدواج فکر می کنی و اصلا چرا نوشتی من میخوام ازدواج کنم.
شما یا عاشقی یا داری دنبال عشقت میگردی .
اگه عاشقی که فبها ولی اگه داری دنبالش میگردی خودش میاد سراغت.خیلی زودتر از اونی که فکرش رو بکنی .خوشحال میشم بیشتر برام بگی اگه موافق باشی.

می روم

می گریزم

از تو از خودم و از همه

تا

باز تو بنویسی

آهویی چنان آمد..........غزالی را چنین کشتم

حتما پیشم بیا.
قربان شما.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد