وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وبلاگی دیگر ( مینایمال ها و طرح های رضا ناظم )

 

این هم متنی از وبلاگی دیگر :http://rezanazem.blogspot.com/2005_08_01_rezanazem_archive.html

تنهای تنها در اوج


دفترک مجازی من
http://alittlenotebook.persianblog.com

تمام توانش را جمع کرد تا از سنگ بالا برود. فقط چند قدم دیگر مانده بود... بالاخره رسید...حالا در بالاترین نقطه ی دنیا ایستاده بود... با غرور پشتش را راست کرد و به دور و بر نگاهی انداخت... بله! اینجا بلندترین جای جهان بود... بادی در غبغب انداخت و رو به جهان زیر پایش فریاد کشید:
«آهای! به من نگاه کنید! دیگر بالاتر از من چیزی می بینید؟ چه کسی را جز من یارای این کار بود؟ این من هستم... تنهای تنها ...در اوج!»
پرنده در حالی که چوب کوچکی در منقار داشت با نگرانی به پایین خیره شد. باز یک مزاحم دیگر روی لانه ی نیمه سازش ایستاده بود.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد