وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

 

سلام

حرف برای گفتن بسیار دارم ولی انچه که بیش از پیش فکرم را مشغول کرده فلسفه ندگی و معنای ان است . نمی دانم افکارم را به کدام سو می برد با خود ولی به قول اون ایات و نشانه ها را نباید دست کم بگیرم و همه می گویند فلسفه زندگی دوست داشتن است . هر چند ادمها از ان هراس دارند و می گریزند چون انچه دوست داری باید مال تو شود ولی هر چه در این دنیا تلاش کنی و دیوار بگذاری ولی مرگ را چه ؟

ولی دوستان واقعی با مرگ نیز زنده اند و زندگی خود را دوستانه ادامه می دهند که دوست داشتن بارها دیده ام که از عشق والاتر است.

 

راستی من معلمها و اساتید ارجمندم را بسیار بسیار دوست می دارم و دست همهگیشان را می بوسم که هر چه دارم از انها دارم و برایمن بسیار قابل تقدیرند چرا که پدر و مادرم هم بزرگترین معلمهایم بوده اند و بزرگترین درس ها را از انها اموخته ام و انها به من یاد داده اند که تنها دستی که در زندگی ارزش بوسیدن دارد دست معلم است .

امیدوارم که روزی خودم را در این جایگاه رفیع ببینم که استادم و هر انچه اموخته ام را فرا می دهم ولی چه فاصله ای است که فرادادن بس سخت و وظیفه ای است بس خطیر .

 

ولی فریاد می زنم همگیتان را دوست دارم همگیتان را

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد