وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

سلام صبح جمعه

 

سلام صبح جمعه همگی بخیر . امیدوارم که خوب و سر حال باشید . قراره ما امروز بریم بیرون. یک کم زانوم درد می کنه ولی خوب باید باهاش ساخت. دیروز رفتم مسجد حال داد همون اولش جهان زنگ زد چقدر فکر می کنم که این بشر فهیم و دراک و واقعا از اخلاقش خوشم می اد همیشه همون موقعی که شدیدا بهش نیز دارم خودش سروکلش پیدا می شه . کاش همه مثل اون بودن.

اون بی نظیره بی نظیر.

این هم چند درخت برای لذت بردن از طبیعت:

A tree at Point Pinos in Montrey, California.

Sydeny, Australia- August 2003 / tree

واقعا زیباست . امیدوارم که خوشتون بیاد

توی قاب خیس این پنجره ها ( عکس )

 

 

 

دفتر جلد آبی
دفتر جلد سیاه
دخترک بود که می گریست..
نه فقط برای خاطره ها
که شاید.. برای آنچه پنهان بود پشت خاطره ها...

دفتر جلد آبی
دفتر جلد سیاه
دخترک بود که قلبش می فشرد..
نه فقط برای خواندن و دانستن نام ها
که شاید... برای نبودن نامش بین آن نام ها...

دفتر جلد آبی
دفتر جلد سیاه
دخترک بود که فکر می کرد..
نه فقط به گذشته ..به دیروزها
که شاید... به نیامده ها..به فرداها...

.......................................

دفتر را می بندم..  نفس عمیقی میکشم و فکر میکنم..
او لا به لای کاغذ هاست ..و من پشت پنجره ..
آری ! بین من و او فرقی هست.. او هر چه بود بود..من اما.. من ام ..

او پیمان شکست...
من پیمان شکن نیستم...
من پیمان شکن نیستم.......

 

 

به نقل از یک وبلاگ زیبا

 و خواندنی با نام :

توی قاب خیس این پنجره