ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
صبح که نه ساعتهای 10 بهم پیام داد و پرسید خوبم یا نه
جوابشو دادم
بعد داداش زنگ زد
الهی قربونش برم مجبور شدم جریان زنگ زنش زو بهش بگم و به قول خودش پر شد از انرژی منفی
دوست نداشتم این اتفاق بیوفته ولی هیچ راهی برای راهنماییش بلد نیستم متاسفانه و نمی دونم باید چیکار کرد.
متاسفانه زن عاقل و مهربونی نداره و بهش زور می گه. و خیلی مادی و جاه طلبه
خلاصه الان قبلم گرفته چشام پر از اشکه و نمی دونم باید چیکار کنم. یک مستأصل به تمام معنی هستم.
امان از زن و مرد نادون