ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
امروز که برای گذاشتن یک مطلب تو یکی دیگه از وبلاگهام سری به اینجا زدم دیدم یک کامنت دارم :) اخ جون یک کامنت یک ادم یک نظر...
بازش کردم و روی مطلب یکه کامنت گذاشته بود کلیک کردم وووووووو مال سال 85 بود !!! یعنی 6 سال پیش
خوندمش خیلی جالب بود. همین حرفها بود
چطور ؟!
چرا توقف؟ چرا موضوع ذهنی فکری و احساسی اینده... چه می دونم همه حس و حالم همچنان همین طور ثابت مونده و من هنوز جو زندگیم همونه؟ چطور با این همه تغییر در جسم و کار و خونه و زندگی هنوز مساله زندگیم اینده ای هست که بی یار و همدم مونده
یهو شوکه شدم. زمان در هر چیزی که مثل باد گذشت رو این موضوع متوقف شده
اره برای اون هم همین طور و مساله چیزی است بین من و اون
اگر این پیوند از بین بره شاید خیلی چیزها که تلسم شدن هم باطل بشه و یخشون باز شه
راست می گفت اون من باورم نمی شد و می خندیدم ولی انگار راست می گفت ما تو زمان موندیم فقط داریم پیر می شیم با همون افکار
باید شکستتتتتتتتتت این طلسم روووو