وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

وقتی گوشی برای شنیدن...

پاره ای از افکار بی مشتری و حرفهای به سخره گرفته شده

مانده در زمان

امروز که برای گذاشتن یک مطلب تو یکی دیگه از وبلاگهام سری به اینجا زدم دیدم یک کامنت دارم :) اخ جون یک کامنت یک ادم یک نظر...

بازش کردم و روی مطلب یکه کامنت گذاشته بود کلیک کردم وووووووو مال سال 85 بود !!! یعنی 6 سال پیش

خوندمش خیلی جالب بود. همین حرفها بود

چطور ؟!

چرا توقف؟ چرا موضوع ذهنی فکری و احساسی اینده... چه می دونم همه حس و حالم همچنان همین طور ثابت مونده و من هنوز جو زندگیم همونه؟ چطور با این همه تغییر در جسم و کار و خونه و زندگی هنوز مساله زندگیم اینده ای هست که بی یار و همدم مونده

یهو شوکه شدم. زمان در هر چیزی که مثل باد گذشت رو این موضوع متوقف شده

اره برای اون هم همین طور و مساله چیزی است بین من و اون

اگر این پیوند از بین بره شاید خیلی چیزها که تلسم شدن هم باطل بشه و یخشون باز شه

راست می گفت اون من باورم نمی شد و می خندیدم ولی انگار راست می گفت ما تو زمان موندیم فقط داریم پیر می شیم با همون افکار

باید شکستتتتتتتتتت این طلسم روووو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد